ضیافت آستین 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

روزگار غریبی نیست نازنین!

ما غریبیم

که قانون ضیافت آستین را بر نمی‌تابیم

 

ما بر در مانده اینجاییم:

در خویش

بر خویش و با خویش

 

ضیافت را با ما کاری نیست

که مهمانان ارجمندش

در آستین‌اند و بر آستین و بی خویش!

 


برچسب‌ها: شعر نوشعر انتقادی
[ سه شنبه 20 اسفند 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

ای کاش خدا
به زبان می‌آمد
 
تا بگوید که نیم قاتل نفس
خالقم خالق جان
 نکنم امر به نابودی کس
خالقم خالق مهر

کُفر گفتم
تو ببخشای خدایا

که به گفتار آمده‌ای
گوینده‌تر از هر کاهن
هر واعظ
هر لوح

در چهچهه‌ی بلبل
در عطر و شمیم گل

یا نوای آن باران
کاو بر کوه
یا بر دشت
بر سر خشکی و دریا
یا بر سر هر مؤمن و مرتد
مهـــــــــــــربان می‌بارد..

برچسب‌ها: شعر انتقادیشعر نو شعرفارسیش ش شب
[ چهار شنبه 23 مرداد 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

در آن هنگام که

در جاده های بی انتهای آرامش

به پیش می روی

و نسیم مرطوب

مویت و رویت را بوسه می زند

از بن بست من میندیش

مبادا که

مکدر شود گلبرگ نازک خاطرت


برچسب‌ها: بن بستشعر فارسیش ش شبشعر نو
[ پنج شنبه 3 مرداد 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

نمی‌دانم سحر کی خواهد آمد

از دیار شرق این افسانه‌ی تاریک

 

نمی‌دانم در این وادی که مُردن،

قصّه‌ای شیرین‌تر از امید و آزادیست؛

سخن از زندگی آیا چو هزلی نیست؟!  

 

نمی‌دانم..

 

ولیکن ای چو من جوینده‌ی خورشید! می‌دانم:

که نقش آن حقیقت آتشِ خورشید قلب ما

هم اینک نیز

در این وادی شب‌آیین تواند – گرچه اندک –

رباید از رخ این زندگی گاهی غبار تیرگی را..

 


برچسب‌ها: شعر نووادی شب آیینامید و آزادی
[ جمعه 3 خرداد 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب